khiyanat







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دیشب بود


 

دیشب بود که یاد بابا گفتن های فرزند رویاهایم افتاده بود.چقدر زیبا بود لحن صدایش و چه طنین 

 

دلنشینی داشت نگاه هایی که به مادرش رفته بود.

 

چقدر شب سردی بود وقتی چشمانش را بسته بود و در رویای کودکانه اش نام تورا صدا 

 

میزد.مادر... مادر...صدایش ارام بود ولی عشقش انقدر زیاد بود که مرا تکان داد و بیدار کرد.

 

دستم را بر سرش گذاشتم یاد آن روزها که تو مریض میشدی افتادم.عجیب شبیه توست کودک

 

رویاهایمان ارام میخندد انگار اورا در اغوش گرفته ای ولی چشمانش را بسته

 

 یادش بخیر اولین اغوشت یادش بخیر

 

کودکم حرف میزند مادر دلم تنگ است!!! بابا دوستمان دارد ولی جای تورا نمیگیرد کاش 

 

برگردی.نگاهی به چشمان اشکبارش لبهای لرزانش میکنی قدمی میگذاری برای 

 

برگشتن...ناگهان ...

 

کودکم بیدار شو مادرت مادر دیگری شد!




[+] نوشته شده توسط milad.amiri در 10:27 | |